یک سایکوز گــــــــــــــــــــذرا

یک سایکوز گــــــــــــــــــــذرا

می نویسم و می خونمتون؛چیزی که الان کم یابه!
یک سایکوز گــــــــــــــــــــذرا

یک سایکوز گــــــــــــــــــــذرا

می نویسم و می خونمتون؛چیزی که الان کم یابه!

قولی نمی دهم

فاصله ای نیست میان یک آغاز تا پایانش......من تنها پایانی را آغاز کردم


آغاز این بود که قول دادم که دیگر هیچ قولی ندهم.

از قلبی که برای خودش صدا ندارد انتظار داری برای تو چه صدایی داشته باشد؟!


یادمان: منظور من به عشق و رابطه ی دختر و پسر محدود نمی شه

خاطرات نداشته

پدر: مگر من از اول به تو نگفته بودم نرو،،،نبین،،نشنو،، نگفته بودم؟! مگر گوش کردی گوش دادی


رفتی،، دیدی،، باز تجربه کردی،، چی شد؟.........فهمیدی اما الان!!!! دلت پرشد،،،روزت این شد؟!


من: گفتی،، شنیدم پدر،، بدبختی اینکه که عمل نکردم اما درد من اینکه نتونستم بگم،،داد بزنم،، برات بنویسم،، خفه شدم......سکوت کردم...این همون رنجی بود که فهمیدم. کاش بجای حرف زدن تنها یکبار گوش می دادید


امروز اولین روزی بود که پدر و پسر از خاطرات نداشته ی خود گفتند با یکدیگر

پدرم گفت من شنیدم.... من پرسیدم پدرم جواب داد.... تکرار کرد خندیدم... خندید خوشحال شدم دوستش دارم

شعر نو

می دونی بعضی آدم ها منطقی فکر می کنن مثل شعرهای نو خیلی سرد هستند


باید داغشون گرد.....حسشون کرد و بعد حفظشون


انتظار داشتی بمونم؟!.................وقتی هیچ کدام از این ها را بلد نبودی!!


تو چرا هیچ وقت یادم ندادی؟............از وقتی که بجای "جانم" ،،،"تو" صدام میزنی


یادمان>>من نه جرات عاشقی رو دارم نه ذوقشو

یادمان>>دوستان عزیز این تکه جمله هایی که می نویسم بیانگر زندگی واقعی من نیست(تخیلات)

عاشق شدن

می گویی: عاشق ماندن دلیل عاشق شدن است!

                                       چه بگویم جزء اینکه:خیلی ها می روند تا ثابت کنند که عاشق هستند


پی نوشت>>به قول دوستمان که می گفت: من به آمار زمین مشکوکم ..اگر این سطح پر از آدم هاست....پس چرا این همه آدم، تنهاست


تو می دانی؟

می دانی دیگر هیچ هم مثل اوایل نیست

دیگر آن عشق نویس غمناک نیستم.........دیگر آن چرک نویس بی باک نیستم

می بینی دیگر قهوه تلخ دوست ندارم .........دیگر آن شب نشین دلپاک نیستم


من که هستم؟

تو می دانی این من ...من هم نیستم



چای شیرین

از عشق می گویی و..


بازهم یک صبح بخیر دیگر...


 بازهم خیلی دوستت دارم فدایت شوم دیگر...


و باز یک صبحانه دیگر.....


داشتم می گفتم:


از عشق می گویی و هم چنان هم می زنی و من چه عاشقانه حل می شوم در تلخ ترین فنجان چای دنیا


یادمان>> چای شیرین خیلی دوست داشتم اما الان..........نه

وقتی تازه می فهمی تا حالا خودت بودی؟!

سلام دوستان عزیزم... خوب هستید؟

ما را که نگو!!!

ببخشید مدتی نبودم البته این مدتی نبودن هنوز ادامه داره به دو دلیل:

یکم> مشکل در سیستم اینترنت من

دوم>مشکل در سیستم کلی خود من


برای همین واقعا نتونستم جواب نظرات شما رو بدم یا حتی به وبلاگ هاتون سر بزنم شرمنده ام بسیار از گل روی همتون... بعد از رفع مشکل جبران می کنم

پس همینجا حال واحوالتون رو می پرسم:


مهراز ....گیشای زیبا ولو اجباری..شعرهایش گاهی مانند گیشای اجباری بودن واقعا تلخ است ولی بسیار جالب..و یک چیز دیگر ایشون بسیار زیرکانه می تونن از میان نوشته های من منظور واقعی و اصلی رو بکشن بیرون  خوبی مهراز؟


مریم...دردودل رو خیلی دوست داره...تک تک متن هاش پر از امیده...یه نشانس خوبی مریم؟


مینا...همرازی بی مانند...حرف هایش را پشت نوشته ها پنهان می کند و من سخنانش را درک می کنم خوبی مینا؟


نسیم...ایشان با اینکه وبلاگ نمی نویسند ولی همواره به وبلاگ من سر می زند و نظرات خوبی می دهند من واقعا شرمندی ایشون هستم نسیم خوبی؟

شهرزاد...ابهام گویی پرمعنا..گاهی میشه از بین حرفاش یک کلمه پیدا کرد و روش مانور داد خوبی شهرزاد؟


هستی...که مدتی بدلیل مشکلش نمی نویسد..تحملش برایم جالب است پر از عشق به محبوب خوبی خواهرم؟


ماه....مانند ماه بی منت می درخشد...چه تحلیل های زیبایی دارد در مورد دنیا و چه امیدها به من نمی دهد خوبی ماه(ابر)؟


ونوس...جالب است یکبارهم به خودشان گفتم تا کنون نمی دانستم ایشان زن هستن به گمانم بود نوشته های یک مرد را می خوانم استوار قوی و رک گو هستن خوبی ونوس؟


شکیبا...مانند دریا آبی و زلال ...نوع نوشتار وبلاگش را بسیار به لحن خودم نزدیک می بینم و ارتباط خوبی با نوشته هاش برقرار کردم خوبی شکیبا؟


مرجان...وبلاگ جدیدت مبارک...زنی پر از شوق و دلپاک... بی ریا می نویسد خوبی مرجان؟


نینا...خارج نشین عشق ایران..خانواده دوست...ماجرای زندگیش جالبن خوبی نینا؟


فاطمه... متن های بسیار زیبایش در وصف خداوند مرا متعجب کرده که چگونه فردی این گونه ارتباط عمیق با نهایت دارد خوبی فاطمه؟


هاله....نوشته هایش عین پاییز کوتاه و گاهی کمی سرد است ولی معنای عمیقی دارد خوبی هاله؟


مهدی جان...دوست و برادر بزرگوارم...مانند استادسیاوش آرام...گاهی انچنان آرامشی در نظراتش احساس می کنم که دوست دارم تنها ساعت ها نظراتش را بخوانم خوبی مهدی؟


کوروش... دوست جدید که اشعارش هم زیباست هم تامل برانگیز...در ضمن تنها با ذکر منبع قابل استفاده است ها (خنده) خوبی کوروش؟


عشق حقیقی....به واقع مانند نامش سطر به سطر نوشته هایش عشق حقیقی را تداعی می کند خوبی عشق حقیقی؟


آرمین...در وصف این مرد هر چی بگم کمه

پی نوشت>> دوستان ببخشید اگر کسی رو از قلم انداختم خب حافظه یاری نمیده

قطعا در اولین فرصت به وبلاگتون سر می زنم. موفق باشید


شیر یا قورباغه؟؟

سلام.امروز تصمیم گرفتم دیگر به ادامه فایل بندی نپردازم.و بصورت کلی و خلاصه وار به چگونگی خیانت زن و مرد اشاره کنم


لطفا دقت کنید این چگونگی تنها شامل زنان و مردانی است که تا کنون خیانت نکرده اند و در واقع شامل زنان و شوهرانی است که زندگی سالمی دارند اما بنا به شرایطی درگیر خیانت شده اند وگرنه نوع خیانت دیگر افراد متفاوت است.


چگونگی .....مرد؟!


 تفاوت فیزولوژیکی اساسی بین زن و مرد است که مردان کلا شیفته زیبایی زنانه هستند و عده بسیار کثیری از آنان(حتی انانی که همسر دارند و او را دوست دارند) وقتی کنار همسر در خیابان زن زیباتر دیگری می بیند به او نگاه می کنند ولی این نگاه لوزما به معنای قصد برقراری ارتباط با آن زن نیست(دربین مردانی اندکی وجود دارند که این نیاز طبیعی را بدلیل عرف جامعه و زن و زندگی سرکوب می کنند)


مردان دو دسته هستند یا کلا خیانت می کنند و یا هرگز حتی فکر خیانت هم نمی کنند(مابین این دو وجود ندارد)

مرد هیچ گاه بدون پیش زمینه و برنامه ریزی و هدف قبلی وارد رابطه ای نمی شود

اگر مرد همسرداری قصد خیانت داشته باشد از ماه ها قبل نقشه خیانت و رابطه با زن دیگری را در ذهن خود می کشد حتی چگونگی نقش بازی کردن در مقابل همسر اولش( واین در صورتی است که هنوز خیانت را انجام نداده)


او مانند شیر در کمین می خوابد و با محاسبه عمل می کند و اگر بداند محاسباتش غلط است هرگز اقدام به حمله نخواهد کرد

اصولا این گونه مردان یک باور دارند و آنهم اینکه در ذهن خود می پندارند همسر اولشان هیچ گونه بوی از خیانت نخواهد برد و اگر هم بوی ببرد هرگز آنان را ترک نمی کند(بخاطر فرزند یا آبرو)


بنابراین مرد هنگامی جرقه شروع رابطه رودرو را می زند که ماه ها قبل برایش برنامه ریخته و بی گدار به آب نمی زند. (او منطقی است)

این فایل حاکم بر مرد است


چگونگی....زن؟!


فکر غالب بر تمامی زنان این است که همسرم می داند من چقدر او را دوست دارم و قطعا او عاشق زندگیست بنابراین امکان خیانت او یک به هزار است


زن یک تفاوت اساسی با مرد دارد.با یک مثال توضیح دهم(ناراحت نشوید مثال فرضی است)


می دانید که اگر یک قورباغه را در کاسه آبی بگذاریم و کم کم حرارت آن کاسه را افزایش دهیم قورباغه هیچ عکس العملی نشان نمی دهد زیرا گرما اندک اندک بر او اثر می گذارد و او هرگز متوجه این گرما نیست تا اینکه گرما به نقطه عدم تحمل قورباغه می رسد و قورباغه یک دفعه می فهمد بله دارد می سوزد و سعی می کند همان لحظه از کاسه بیرون بپرد اما نمی داند که اندام هایشان بخاطر اثر این گرمای زیاد فلج شده اند و تا ابد در آن موقعیت باقی می ماند


خانم ها هم اندک اندک و بدون هیچ گونه برنامه ریزی قبلی وارد فاز خیانت می شوند این قانون است زیرا اگر یکباره وارد شوند به یکباره هم خارج می شوند.


مثال:: مرد> سلام خانم فلانی...خوبید؟؟ زن>> ممنون شما خوبید

مرد>> چقدر این مانتوبه شما میاد مثل خودت خوشگله  زن>>قربانتان نظر لطفتان است

مرد>> صدای شما خیلی لطیفه بهتر نیست با هم یک چیزی بخوریم. زن>> اخه..باشه!

و این سیکل ادامه پیدا می کند تا روزی که یکباره زن می فهمد وابسته مرد دیگر شده است و جرقه خیانت شکل گرفته و دیگر مانند آن قورباغه کاری نمی تواند بکند.


فاز مرد>> نقد نقد است


فاز زن>> نسیه نقد است


نکته بسیارمهم>> در این متن مانند دو متن قبلی من فقط در مورد زنان و مردان سالمی که یکباره وارد خیانت می شوند حرف زدم.


پی نوشت> بخدا این آخرین نوشته طولانی من بود...آقا مارو چیکار به خیانت.. من میرم باز توی فاز متن های عشقی خودم...از من چی می خواید؟

خیانت

""خیانت""

در جامعه ما خیانت شاید جزء بدترین و زشت ترین اعمال باشد... اما قضاوت ها چگونه اند؟!

نباید یک طرفه به موضوع نگریست... در یک رابطه نامشروع عرضه و تقاضا یکسان است .

یعنی در قبال خواسته ای> درخواستی مطرح است.


فرمول: زن و مرد.......تشکیل خیانت....کدام مقصرن؟

هر دو..... چه آن مردی متاهلی که خیانت می کند چه آن زن مجردی که او را ارضا می کند


کدام گروه خائن ترن؟ ....هر دو

زیرا در قبال هر خیانتی که مردی انجام می دهد در مقابل زنی وجود دارد که او را ارضا می کند و برعکس

پاسخ بده!!!

پاسخ بده!

من که بودم  تو این چنین نه آنچنان که هست......پاسخ بده!

..پاسخ بده!


گفتی: هر وقت از راه رفتن خسته شدی بدو!!!  باران بود  و دو حس.......بد_خوب؟

بد و خوبش نکنیم .........باران تمام شده اما این حس بد_خوب تمام شدنی نیست.....

شک

مشاوره. ...... مودب ...... با نزاکت...... ماهر...... روان شناس

کلینیک روان شناسی. سه صندلی .. من... دومی و سومی خالیست فعلا(ا دقیقه)

دختره داره گریه می کنه.........آه و ناله می کنه....... خسته شده.......شکسته شده

اره گرفتی موضوع رو..... دوست پسرش یک واژه عجیب .... خیانت کرده

تعهد در کار نیست........عشق کیلوی چند؟!!.... با چه تضمینی وارد رابطه شدی؟!!

دوستش داری؟ من؟ خیلی........


پسره.......

شما اختلال دوقطبی دارید در فاز مانیک دوست دختر می گیری در فاز دپرس کنار می کشی!!!

پسر- گریه........بغض گلو و آخرسر "اشک"

پدرم.........خیلی سخت گیره..... خسته شدم.


دختر دارای اختلال وابستی نا ایمن......پسر گرفتار اختلال دو قطبی....... دوست شدند


نتیجه؟ >>  " اشـــــــــــک"        و این رنج است!!!


پی نوشت: لحظه ای کوتاه از کلینیک روان شناسی

بی تو

دو دریچه دو نگاه دو پنچره

دو رفیق دو همنشین دو حنجره

دو مسافر توی مسیر زندگی

دو عزیز دو همدم همیشگی

دو تا اسم دوتا خاطره دو نقطه چین .....دو تا دورافتاده تنها نشین


پی نوشت> چقدر این آهنگ نزدیک بود برای شروع اولین تغییر زندگی من..

برای دانلود آهنگ جدید استاد به وبلاگ دوست عزیزم مهدی جان مراجعه کنید.

 

خیلی

گاهی گفتن خیلی سخته .......... باور کنید!!!


خیلی حرف هست ..خیلی درد هست...خیلی


استادمون می گفت هر وقت دیدی یک نفر توی حرفاش زیاد از "خیلی" استفاده می کنه

مثلا: می پرسی شما چندتا کتاب چاپ کردی  میگه   "خیلی"..

شما برای عشقت چیکارا کردی   "خیلی کارا"


بدون داره از نگفتن فرار می کنه ...این فرد پاتولوژیکه


حالا جریان منم شده همین.......> خیلی دوستتون دارم!!!

وایسا

چقدر جالب..............

هرچقدر من دورتر می شوم تو نزدیک تر می آیی

                                                                من نزدیک تر می شوم تو دورتر می روی


عقربه های ساعت هم دیگر خسته شده اند از گردش به دورتو.....وایسا !!!



اعتراف

می دانی تماشا می کنم

                                    دنیا در گذر است  تنها تماشا می کنم       


غافل از این که درون من چه میگذرد؟!


یادمان>> اعتراف........سخت......بی اراده.....(جمله بساز و اونو به حال الان من نسبت بده!!!)