یک سایکوز گــــــــــــــــــــذرا

یک سایکوز گــــــــــــــــــــذرا

می نویسم و می خونمتون؛چیزی که الان کم یابه!
یک سایکوز گــــــــــــــــــــذرا

یک سایکوز گــــــــــــــــــــذرا

می نویسم و می خونمتون؛چیزی که الان کم یابه!

وایسا

چقدر جالب..............

هرچقدر من دورتر می شوم تو نزدیک تر می آیی

                                                                من نزدیک تر می شوم تو دورتر می روی


عقربه های ساعت هم دیگر خسته شده اند از گردش به دورتو.....وایسا !!!



اعتراف

می دانی تماشا می کنم

                                    دنیا در گذر است  تنها تماشا می کنم       


غافل از این که درون من چه میگذرد؟!


یادمان>> اعتراف........سخت......بی اراده.....(جمله بساز و اونو به حال الان من نسبت بده!!!)

صبرداشته باشید

حضرت علی: بگذارید و بگذرید و دل مبندید

                                     چشم بیندازید و دل مبازید که     

                                                         دیر یا زود باید گذاشت و گذشت

پی نوشت>>صبرداشته باشید.....امید به آینده رساترین اعتراض ماست.

روزت مبارک آنکه می گویند جنس مخالفم

روز.............. زن.........اتهام..........او را به بی وفایی

و زن این جنس که می گویند مخالف من است.... بار دیگر در روزی دیگر شادمان است از اینکه لااقل می تواند روز خود را جشن گیرد

مادرم ........... زنم .............روزی مادرزنم   

""روز تــــــان مبـــــــــــارک""

بوسه می زنم بر دستانتان ..شما که سکوت را در هر زمان بر فریاد ترجیح دادید تا ما مردان باز هم بهانه ای برای تبریک گفتن داشته باشیم


چرا؟

در کجای دنیا ایستاده ام

سوالی بود که بارها از خود پرسیده ام


و تو هنوز هم به فکر آرایش چهره دوستانت هستی؟

افتخارت این است که آنان در قبال این همه زحمت تنها می گویند چه دختر خوشگل و دست به صورتی!!!


و فردا .. در کنار من.......... ابروانت را هر چه تنگ تر می کنی تا غرور نشسته بر صورتت بیشتر نمایان شود!!

بخدا حفظ هستم ماجرا را.....دیگر از جشن عروسی دیروز برایم چیزی نگو.


چه داماد خوشگلی.... چه هدایایی... ناز عروس رو خیلی می کشید.... آنقدر التماسم کردند تا آخر رقصیدم....اون دخترک سیاه  بهم می گفت وای چقدر تو سفیدی...اه پسرها نگاهم میکردن و من شالم رو کشیدم....یکی از مهمونا به مامان می گفت دخترت مجرده آخه منم یه پسر دارم برسیم خدمتون؟.


در آخر تو دیروز دلشاد بودی و غرق غرور خودساخته و امروز من چه؟

باید تحمل کنم آن عشوه گری ها و این دلتنگی های به ظاهر دیوانه کننده ات نسبت به من و بشنوم همان جمله ی معروف و کنایه ایت که با هر عروسی رفتن و آمدن تکرار می کنی:

کاش ....


و من هیچ گاه درمقابل این حجمه های بی امانت چیزی نگفتم جزء اینکه>>"انشالله"

واقعا برعکس شده؟

پسر عمو... پسرعمو                بله......!

پسرعمو "تقارن" یعنی چی؟ اصلا دایره چندتا تقارن داره؟


گفتم: بی نهایــــــت


پسرعمو اونوقت قرینه چیه؟


من او را "دوست ندارم"            چی؟

گفتم من او را دوست ندارم.


پسرعمو آخه...اون تورو خیلی دوست داره..


لبخند تلخی زدمو گفتم: آفریــــن


قرینه یعنی همین..........یعنی "برعکـــــــــس"


یادمان>> یادش بخیر روزی که این متن رو توی وبلاگم نوشتم فکرشو نمیکردم که اصلا ریاضی بلد نیستم!!!

فهمیده بود

برایم از خاطرات روزهای تولدش می گفت و اینکه چه کسانی حضور داشتند و چه مراسمی بود

گوش می کردم

پرسید:  تو بگو؟

گفتم : از چی؟

گفت:خب از تولدات


می دانید چقدر تلخ است آدم از خاطرات نداشته اش تعریف کند

سکوت کردم...خیلی شیک  شکستم

گفتم: بسیار زیبا بود.

امروز

 امروز چه تنهایم در میان حجمه های شما


نقاب

عزیزم:

هنگامی که مهربان نیستی 

آن چنان به استقبال استدلال های نادرست خود می روی که  

تنها 

     نقاب عریان تنهایی هایت به تو افتخار می کند 

 

پی نوشت:  دلیلی نیست تو استدلال می آوری؟ می دانی که تنهایی زیباترین لحظه است