یک سایکوز گــــــــــــــــــــذرا

یک سایکوز گــــــــــــــــــــذرا

می نویسم و می خونمتون؛چیزی که الان کم یابه!
یک سایکوز گــــــــــــــــــــذرا

یک سایکوز گــــــــــــــــــــذرا

می نویسم و می خونمتون؛چیزی که الان کم یابه!

پله برقی عشقت

عادت کرده بودم به تو مهر ورزیدن را

ناچارم...امیدوارم دل چرکین نباشی ......بدان عشق تو  پلی برقی هم اگر داشت

                                                                               من سال هاست که برعکس بالا می آیم

یادمان>  (عجب هوای دارن این دو جوان عاشق که در محله ما خلوت کرده ......می گیرند!!!)

نظرات 5 + ارسال نظر
کوروش دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 23:21 http://korosh7042.blogsky.com

زندگی تکرا ر عادتهاست
عشق هم تکرار زندگی و عشق را اگر تکراری نبود .مرگش حتمی بود
اگر تمام ژله ها را وارون طی نمی کردم
الان با زهره و ناهید و....سر می کردم
نه با اکرم بی الف و ..
بی خیال
اگر ادامه دهم این آخر عمری همونها هم رهایم می کنند

کوروش جان چقدر شعرهایت و تک کلام هایت زیباست

علی دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 23:23 http://asgari.blogsky.com

سلام صابر جان
خوبی؟
اگر زبانت مشکل داره می تونی از این لینک ها استفاده کنی :
openlearningcenter.com
englishportal.ir
zabanamoozan.com
http://www.leitnerbox.ir/1387/08/پاسخ-به-یک-نامه-رویای-زبان-انگلیسی/

اگر می خوای که برات معنی کنم معنیش هم این میشه :
زمانی که تو متولد شدی. تو گریه می کردی و همه در اطرافت شاد و خندان بودند. زندگی کن ، در عمرت چون در پایان ؛ تو تنها کسی هستی که شاد و خندانی و همه در اطراف تو گریان هستند. رویای آن چیزی را که می خواهی ببین . . . هر جا که می خواهی بروی برو . . . آن چیزی که می خواهی باشی باش ؛ چون تو فقط یک زندگی و یک فرصت برای استفاده داری.

راستی اون کاره انجمنی که می خواستی چی شد؟ کمکی بهت شد؟

ممنون علی جان
بله دست گلت درد نکنه...اتفاقا پشتیبان رو پیدا کردم

نگین سه‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:08 http://www.aftabgardoon-negin.mihanblog.com

سلام
دقیقا موافقم باهاتون
خودمون باشیم
میگم ای کاش خودت مینوشتی
شاید بهتر بود
منظورم اینه که حرفاتو بنویسی

نگین جان نوشته ها از خودم هست..اما اگر منظورتان این بود که حرف دل خودمو بنویسم والا اینها همه حرف دلن اما از نگاهی متفاوت..ممنون از حضورت

مای کلا سه‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:30

جالب بود عنوان مطلبی که گذاشتی (به اون دوتا جون عاشق حسودیت میشه)ببین ممنون که معنی آپم کردنو گفتی اصلا نمیدونستم

حسودی؟ نه....اما کاش دیگران با دیده نفرت به آنان نگاه نکنند.
جسارت نباشد..گفتم فارسی رو پاس بدارم

مقداد سه‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:14 http://Shaperak.blogsky.com

اااااااااااا، راست میگی! من تا حالا به اندازه تو راه نرفتم و چون اگه میخواستم راه برم پاهام می ترکید پس ترجیح دادم که گریه کنم در ضمن مرد هم گریه میکنه چند بار که گریه کنی میفهمی چه حالی داره
ازت دعوت میکنم یه سر به وبلاگم بری تا جواب نظرتو ببینی. یه پست جدید گذاشتم

گریه ...شاید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد