یک سایکوز گــــــــــــــــــــذرا

یک سایکوز گــــــــــــــــــــذرا

می نویسم و می خونمتون؛چیزی که الان کم یابه!
یک سایکوز گــــــــــــــــــــذرا

یک سایکوز گــــــــــــــــــــذرا

می نویسم و می خونمتون؛چیزی که الان کم یابه!

مگس ها

می دانستی مگس ها بهترین شاهدان من هستند؟!!!

تنها آنان می توانند شهادت دهند که فرق بین تو و گه یکیست

نمی بینی چگونه بدورت حلقه زده اند؟                                 اینقدر به خودت نناز


یادمان>>مگس ها همان افراد هوس ران و چاپلوس هستند

گه>>فرد مغرور راحت طلب(ازبکاربردن کلمه گه معذروم)

نظرات 16 + ارسال نظر
ناهید دوشنبه 5 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 22:00 http://nahid-sunset.blogsky.com

صابر جون

قرار بود عوض بشی ولی نه دیگه ایــنـقــــــدر

ناهید عزیز می بینید دیگه پیر شدم
دارم بداخلاق میشم....این پست تلنگری بود به برخی افراد

کوروش سه‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 00:28 http://korosh7042.blogsky.com

صابر جان
پست ها و با اجازه ات نظرات همراهان رو طی چند جلسه خواندم
و شرمند ه از پاسخ چشمت عزیز در یکی از پاسخ ها که اصلا چننین نمی خواستم.
خواندن و شنیدن موسیقی متن نیز سخت لذت بخش و آزار دهنده بود!
یاد زمانی افتادم که داشتن مجله ای و. نشریه ای اگر اعدام نداشت دوسال زندان داشت
به بهانه جنگ . جنگی که خوب به تفسیرش نشستی
حال می فهمیم که همسنهای ما .ازمابهتران . در عیش بودن و با مدرک فلان دانشگاه در بهمان کشور
وحال پاروکنان پول
اگر کسی میگفت جنگ اخ... سریع انگی و...
یادم امد که
وقتی نامه ای از بنیاد جانباز ان برایم که چند کیلوئی پرونده داشتم ارسال شده بود بی هیج توضیحی
طرف تا مرا دید
به محض ورود گفت: تو که چیزیت نیست.
گفتم نیامدم که بگویم چیزیم هست
گویا آقایون می خواستند درصد بدهند!!!!
دیگر نرفتم
هرگز نرفتم
وحتی زمانی که برای ثبت نام فرزندم خواستند با نامه ای تخفیف دهند با توجه به نیاز نرفتم
ببخشید حس غریبی دارم

سلام کوروش عزیز... ممنون که حرف هایی قشنگو برام می نویسی
بخدا حرف من هم از همین پشت پرده هاست وگرنه به آن خدا شما عزیزان جنگ برایم من آنقدر قابل ستایش هستید..دستتون رو می بوسم درود بر شما که واقعا با اون کارت غیرت خودت رو نشان دادی

ماه سه‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:21 http://doostareamini.blogfa.com

سلام دوست خوبم
هنوزم به حرفی که زدم معتقدم- خیلی آدما هم هستم که از جام عشق خدا نخواستن بنوشن... منظور من از اون عشق- عشقیه که به بنده هدیه شده و بنده اون هدیه را قبول کرده.... هستند کسانی که دست خدارو رد کردن ولی کسانی هم هستن که ما قدرت دیدن خوبی اونها رو در خودمون پرورش ندادیم- ایراد از دید ماست. این احتمال بیشتره تا در دایره عشق خدا نبودن!
و حرف شما هم در خیلی موارد نادر- اما دیده شده...

و ممنون از بودنت

بله ابر جان...من هم آن قسمت از معدودها را گفتم

هستی سه‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:39 http://ghamangiz.blogsky.com

سلام صابر جان

این روزا خیلی متفاوت تر از همیشه می نویسی

راستی گفته بودی تو و معشوق ؟؟؟؟؟؟؟؟ همسر ادم معشوقه نیست؟؟؟ از تو انتظار نداشتم

هستی

سلام هستی عزیز....
چرا همسر آدم معشوق هست...ولی خب منکه همسری ندارم اخه...
کلا من معشوقی ندارم

مقداد سه‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:34 http://shaperak.blogsky.com

تازه مگس ها به اینا خیلی احترامم میزارن. وقتی می بیننشون به احترامشون بلند میشن..

اوه...اوه..... نگو

مریم سه‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 17:44 http://marzel2007.blogfa.com/

چی نوشتیا!

innocent سه‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 19:03 http://www.darkhalvateabrha.blogfa.com

علیک
خوبم ممنون.....
از بس کار دارم.........
نمیتونم زود آپ کنم
آپت خوت لود اما نفهمیدم چی بود؟؟!!

عجب...مرسی

shahrzad سه‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 20:23 http://hichopoch.blogsky.com

mags ha...

اری

مهشاد سه‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 23:44 http://www.lovedreams.blogfa.com

روزی هزار بار بر صفحه

دل بنویس

میان بود و

نبودش تنها یک حرف

فاصله است

به همین سادگی

و من روزو شب

جریمه سنگین رفتنت را پرداختم

و جز دل که

روزی هزار بار خراش افتاد



کسی نفهمید که از بودنت تـــا نبودنت
فاصله تا بی نهایت است

ــــــــــــــــ ـــــــــــــــــ ـــــــــــــ
(همه فکر می کنند
چون گرفتارند
به خدا نمی رسند!
اما
چون به خدا نمی رسند
گرفتارند)

ممنون مهشاد جان چه شعر زیبایی

شاد باشی

مای کلا چهارشنبه 7 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 00:15

نمیدونم چه جوری منظورمو انتقال بدم ولی شما مطمئنی که این قعطنامه عادلانه بوده (فکر نکنم با این پیشینه که داشتن)حاضری که قسم بخوری اینکاری که اونا کردن قتل نفس بوده اگه میخوای این موضوع برات جا بیفته لطف کن یه زنگ به مراکز پاسخگوی مرجع تقلیدت بزن و تا این دو موضوع رو برات تشریع کنه تا ببینی فرق بین قتل نفس وکار که شهیدا کردن چیه(فکر نکنم که این درست باشه که گفتی حتی الاغم برای این کار مثلا فدا نمیکنن مطمئن باش اگه منافعشون در خطر باشه حتی به نوزادای کوچیکم رحم نمیکنن (مثل همین جنگ غزه)احساس میکنم چون طرز تفکرمون مثل هم نیست نمیتونیم به یه نتیجه نسبتا خوبی برسیم
بگذریم از این موضوع میخواستم بگم چرا پسرا وقتی میدونن طرفشون اهل (همین دوستای منظورمه)نیست بازم شماره میدن واقعا شما بگین اقای روانشناس چرا اگه باهاشون محترم ودختر سر سگنین حرف میزنی با اینکه نه قصد نه منظوری داری یا اگه یه جوره دیگه صحبت میکنی دوباره کاره خودشونو انجام میدن ومن الان خیلی ناراحتم بخاطر این موضوع که برام پیش اومده(واحساس میکنم شخصیتم زیر سوال رفته) فقط میخوام یه جواب قانع کننده ومنطقی بشنوم (هی شما بگین از پسرا متنفر نباش فلان بهمان ) اگه میشه همین جا جوابمو بدین چون هر 2وبلاگمو حذف کردم ازدست شماجنس مذکریاو نفهم(البته شما جز این نفهما نیستین)وچراشما پسرا هیچوقت بزرگ نمیشین

مای کلا منظور من قتل نفس شهدا نبود...منظورم فریب مسئولان بود که آنان را به قتل نفس وادار می کردن ... بخدا این همه حیوانات مختلف بود می توانستند گوسفندان را بفرستند جلو...چرا رزمندگان پاک ما را؟؟
اما چشم تمام می کنیم

در مورد پسران که خودم یکی از آنان هستم و جنس خود را بیشتر می شناسم باید بگم کلا کار پسرجماعت(بجز معدودی) همین است... اتفاقا پسران بیشتر جذب دخترانی می شوند که سر به زیر و با نجابت هستند

اما اینکه چرا مزاحم می شوند و شماره میدهند متاسفانه از فرهنگی بدیست که در جامعه رسوخ کرده...وقتی دختران (نه همه آنان)بسیار آسان به مردان پا می دهند و دوست دارن نازشان را کسی بخرد نتیجه جزء این نیست که پسران فکر کنند هر دختری خریدنی است.

دوم اشاره کنم به "داستان سکسی""" که هدف اصلی آنان این است که عمل جنسی را ترویج دهند اگر دقت کنید در تمام این داستان ها دخترها و حتی زنان و حتی مادر ..خاله... براحتی با مرد دیگر سکس می کند با اینکه شوهر دارد و هبچ اتفاقی هم نمی افتد.... در واقعیت این گونه نیست ولی هدف آن داستان ها این است که بگویند جنس مخالف حالا هر که باشد پاک یا ناپاک در شهوت بسر می برد و منتظر انجام دادن سکس است ....

نکته بعدی اشاره کنم به محدودیت ها که در جامعه از ابتدا وجود دارد و داشت....ما تا پیش دانشگاهی دختر و پسر را جدا از هم قرار می دهیم اما یکسال بعد همین دختر و پسر در دانشگاه دست در دست هم نشسته ان....خب معلوم است ظرفیت خیلی از پسران و دختران نمی تواند این نزدیکی را تحمل کند و...........

اما یک اصل در مورد تمام مردان وجود دارد که باید بدانی...و آنهم این است که مرد تشنه و شیفته زیبایی و اندام زیباست...حتی اگر مردی عاشق همسرش باشد وقتی در خیابان زن زیبا را می بیند به اونگاه می کند ...البته این نگاه کردن حتما به معنای برقراری رابطه نیست
البته مردانی وجود دارند که پایبند به اعتقادات هستند و این کار را نمی کنند که از 100 درصد ...20درصد را شامل می شود

در دختران هم انحرافاتی وجود دارد که نمی خواهم اشاره کنم( بازهم نه در همه دختران)

اما چرا می گویم متنفر نباش چون آزار می بینی چون عصابت بهم می ریزد چون تمام انرژی خود را صرف موجودی می کنی که از او متنفری..
شما تنها احتیاط به خرج بده و بدان انشالله همسر شما جزء آن 20 درصد است که اگر هم نباشد باز عیبی ندارد چون هدف تمام مردان از نگاه کردن ایجاد رابطه نیست.

نکته دیگری که یادم رفت اشاره کنم وجود عقده ""دهانی"" در پسران است...بیشتر پسران در خردسالی خود از سینه مادر خوب تغذیه نمی شوند و مادر به دلایلی اجازه نمی دهد زیاد سینه او توسط نوزاد مکیده شود بنابراین در آینده این نوزاد که بزرگ شد در دو چیز حساسیت پیدا می کند و زود تحریک می شود >>> یک جنس مخالف و خیلی ببخشید سینه او

تازه عوامل فرهنگی..اقتصادی و اجتماعی دیگری هم وجود دارند اگر خواستید با یک طومار بنویسم

مهتاب چهارشنبه 7 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:58 http://parande-man.blogsky.com/

سلام دوست عزیز

تشبیه جالبی کردی و البته مشمئز کننده

هم از مگس ها بدم میاد و هم از آدم های مغرور و متکبر

ممنون مهتاب عزیز

مقداد چهارشنبه 7 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 13:21 http://shaperak.blogsky.com

سلام
آپم

آخرین بازمانده چهارشنبه 7 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 19:17 http://jooo19.blogspot.com

سلام دوست خوبم
واقعا درست گفتی تشابهی بهتر از این نمی توانستیم بیابیم
سبز و پاینده باشی

آخرین بازمانده عزیز توی نظر قبلی هم گفتم وبلاگ شما برای من باز نمیشه لطفا یه آدرس جدید بزار بابا تا بیام سر بزنم شرمندت نشم...
زود باش زود باش

علی پنج‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 20:21 http://asgari.blogsky.com

سلام صابر جان
واقعا خیلی خوب گفتی. خیلی زیبا بود! ممنون

مثل خودت علی جان

مهدی جمعه 9 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 15:24 http://north-boy.blogsky.com

صابر عزیز

اعلی بودن و دون بودن در فاصله یک هوس و یک حرکت هست...

هر روزه هوس ها و هوس رانان به ما یورش می آورند و کالبد و روحمان را برای گه شدن نشانه میروند ...

ای گفتی مهدی جان

shakiba شنبه 10 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:39 http://kavirbienteha.blogsky.com

آی امان از دست افراد چاپلوس که خیلی ازشون متنفرم!!!!!
این افراد فقط منافع خودشون رو میبینند و به محض اینکه ببینند در خطره خیلی راحت میذارن میرن....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد