یک سایکوز گــــــــــــــــــــذرا

یک سایکوز گــــــــــــــــــــذرا

می نویسم و می خونمتون؛چیزی که الان کم یابه!
یک سایکوز گــــــــــــــــــــذرا

یک سایکوز گــــــــــــــــــــذرا

می نویسم و می خونمتون؛چیزی که الان کم یابه!

گریه هایت

انسانم آرزوست

حس می کنم ،،انسانم؟!...

نظرات 31 + ارسال نظر
گندم چهارشنبه 21 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 20:18 http://daily-of-me.blogsky.com

سلام
آرزوی خوبیست...

اری

فاطمه چهارشنبه 21 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 20:30 http://daryatanhast.blogsky.com/

به گمانم نفسی فرصت دیدن داریم.
تا ته کوچه فقط حق دویدن داریم.
نشکند پشت دل از بار غم حادثه ها
مثل یک بید فقط حق خمیدن داریم.
...

زیبا بودممنون

ناهید چهارشنبه 21 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 23:43

یافت می نشود ! گشته ایم ما ...


اصلا؟؟

شازده کوچولو چهارشنبه 21 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 23:49 http://yekpesar.blogsky.com

سلام
آرزو بر جوانان عیب نیست

هست!!!!

س.م.ع پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:23 http://adnanurmia.blogfa.com

سیلام...

گشتم نبود...نگرد نیست...

جک داری میگیا...

آدام مادام یوخ قارداشیم...

نوکرم قارداش

مهراز پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:12

سلام

خوبی؟

یه مدت نبودم.

مثل همیشه نوشته هات جای تامل داره.

مرسی که تو نبودم بهم سر میزنی

موفق باشی

سلام مهراز جان....
دلمان براتون تنگ شده

تو پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 13:23 http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

فک کن که ماها یه لحظه انسان باشیم.
توقع زیادی نیست؟؟؟!!!

اری...ولی بودنش اسونه؟

نسیم پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 16:11

سلام.خوبین که انشالله. نوشته های قبلی تونم قشنگ بودن مثل همیشه.*در مورد زندگی مجردی دختران باهاتون موافقم وقتی خدا از همه چیز جفت آفریده خنده داره بگیم دخترا می تونن بی هیچ مشکلی تا آخر عمرشونو سر کنن..* عشق یعنی وقتی اسمش میاد یادش تو ذهن تکرار میشه انگاری قلبت میخواد از تو سینه دربیاد. عشق اونقدر صبورت میکنه که حتی بتونی به خاطرش ازش بگذری. *ماها وقتی همو می فهمیم وقتی برا هم مهمیم وقتی نگرانی های دوستامون نگرانمون میکنه هنوز میتونیم ادعا کنیم انسانیم هنوز میتونیم امیدوار باشیم که آرزو نیست فقط کافیه یه کم دور و برمونو بهتر ببینیم.

ممنون نسیم جان....که همیشه بدون هیچ چشم داشتی نظر میدید و منو شرمنده می کنید این برای ما وبلاگ نویسان ارزش بزرگیست ممنون از ارزش گذاریت
نوشته هاتون جای تامل داره و تنها می تونم بگم شاید......
مرسی

آخرین بازمانده پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 17:53 http:///joooya21.blogspot.com

درود بر دوست آزاداندیشم
موردلطف قرارگرفتم لطفا اصلاحم کن

چشم

مریم پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 23:14 http://marzel2007.blogfa.com/

منم کلی ارزو کردم ها صابر

اخی..قبول باشه

کوروش پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 23:50 http://korosh7042.blogsky.com

با سه کلمه چند نقطه چقدر حرف می توان زد!!!!!!!!!!!!!!
به جای آه نیز

حرف که زیاد میشه زد کوروش جان اما درک چه؟

مهشاد جمعه 23 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 00:20 http://lovedreams.blogfa.com

فوق العاده بود مثل همیشه...

قربونت مهشاد جان

شازده کوچولو جمعه 23 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:44

سلام
یلی وقته منتظر اپت هستم نیودی
امیدوارم امروز اتفاقی برات نیوفتاده باشه
موفق باشی

نه عزیز هستم..ممنون

مقداد جمعه 23 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 18:08 http://shaperak.blogsky.com

خیلی کوتاه و معنی دار!! راستشو بخوای نمیدونم چی باید بگم

بیتا جمعه 23 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 23:38 http://khaste-nabash.blogsky.com

نمی دونم اما این روزها کلاً آرزو ها یکم متفاوت شدن!!! یه انتقاد : تصویر پستتون من رو خیلی می ترسونه

واقعا؟؟ اخه چرا؟؟

کوروش شنبه 24 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 13:06 http://korosh7042.blogsky.com

صابر جان
شاید مخاطب خودم باشم
روزی را که قلم بدست گرفتیم هرگز با کسی و گروهی طرف باشیم
برای خودمان
نه
برای دلمان می نوشتیم . برای نهان شده در دل .از خودش . برای خودش
معشوقی هم اگر نبود در خیال و خیالیش می گفتیم.
از کسی که مثل همه بود .بتی ساختیم . بی کم و کاست
بقول نادرپور عزیز
پیکر تراش پیرم و با تیشه ی خیال
یک شب ترا ز مرمر شعر افریده ام
........

اری ما کار خود می کنیم به یادگار تا چه پیش اید . و که مخاطبمان باشد
دیگر بعد را کسی نمیداند

کوروش جان همیشه با حرف هایت به من آرامش میدی چقدر زیبا می نویسی و بیان می کنی چقدر زیبا ممنون

مهتاب یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 00:36 http://parande-man.blogsky.com/

سلام دوست عزیز

انسان بودن !!!!!!!

حس قشنگیه ؟؟!!

مهتاب یکشنبه 25 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 00:40 http://parande-man.blogsky.com/

دوباره سلام

به روزم و منتظر حضور شما

چرا شکلک هایت اینقدر کم هستند

چشم ببخشید کمی درگیر کنفرانسم هستم در اولین فرصت میام
اره خیلی کمه

مهراز دوشنبه 26 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 16:21

سلام

آپم

ابجی می یام...

سانی دوشنبه 26 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 21:32 http://www.goleakhhh.blogsky.com

سلام، از وبت خوشم اومد، یه جورایی آرامش داره. خوشحال میشم به منم سر بزنی

ممنون سانی جان ولی وقتی وبلاگ شما را کلیک می کنم می گوید در بلاگ اسکای موجود نیست چرا؟؟ لطفا ادرس جدید بگذار مرسی

مهراز سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:00

سلام

چه ساعت قشنگی! به آدم روحیه میده!

یاد حرف یکی از دوستام افتادم که جای شب بخیر می گفت: شبت پرتقالی!

حالا من می گم همه ی ساعاتت پرتقالی

سلام مهراز جان ببخش چندروزی سرگرم کنفرانس هستم سر نزدم
مرسی ساعات شما هم پرتقالی

ابوالفضل سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 14:15 http://mosed.blogsky.com/

من رابطه عکسو با متن نفهمیدم
آیا در زیر آب انسان باید پیدا کرد؟

والا اگر زیر اب بود من غواص میشدم پیدا میکردم

آخرین بازمانده سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 15:15 http:///joooya22.blogspot.com

سلام
بازم مورد لطف قرار گرفتم لطفا اصلاحم کن

اخه باز چرا؟؟
عیب نداره ادامه بده سبزبمانی

رهــــا سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 21:24 http://fair-eng.blogsky.com

سلام من اومدم بالاخره
سر فرصت میام همه پست ها رو می خونم.

خوش اومدی...خواهش می کنم

سانی سه‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 22:07 http://goleyakhhh.blogsky.com/

دوباره سلام، یه حرفش جا مونده بود

ممنون

شکیبا چهارشنبه 28 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:09 http://kavirbienteha.blogsky.com

سلام صابر عزیز..
خوبی؟
این عکسه منو یاد گریه هایی میندازه که هیشکی نمی بینشون...
یاد وقتایی افتادم که فقط واسه دل خودم گریه میکردم..

ممنون شکیبا جان..
موقعیت سختی بود حتما آره؟

من چهارشنبه 28 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 13:01 http://koralin.blogsky.com

گشتم نبود ، نگرد نیست !

چشم

راحیل چهارشنبه 28 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 19:11 http://hatef88.blogsky.com


خیلی وقته گریه نکردم.
خشک شدم انگار!
دلم برای اشکهام تنگ شده...

نگران انسان بودنم نیستم...نگران بودنم هستم
سخت شده...

بدجور........
استدلال خوبیه ...همین بودنمان

بهار چهارشنبه 28 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 22:53 http://digar.blogsky.com

شاید این بهترین آرزو باشه!
که امیدوارم روزی برسه که دیگه رویا نباشه
البته امیدوارم!

من نیز هنوز امیدوارم

ونوس چهارشنبه 28 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 23:21

من نیز...

من نیز....و تو هم؟!×

shakiba پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 03:43 http://kavirbienteha.blogsky.com

آره خیلی سخت بود...
هنوزم ادامه داره...
دیگه نمیدونم چه کنم...شاید گریه کردن و غصه خوردن سرنوشت من باشه...
ایشالا که شما به جای من شاد باشی...

شکیبا جان امیدوارم روزی برسد که غم و شادی را متناوب با هم تجربه کنی
نگران هم نباش درست میشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد