-
خودفریبی
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 20:55
برایت در همین وبلاگ می نویسم: آن زمان که مردم بفهمند احساس و واژه ی "دوستت دارم" خود فریبی و خودخواهی بیش نیست تو مرا ترک خواهی کرد و من خودخواه ترین خود فریب ها خواهم بود!!!
-
آزاد است!!!
چهارشنبه 18 فروردینماه سال 1389 21:41
این جا تبریز. بالاترین احتیاط اشتیاق است. پایین ترین اشتیاق احتیاط آدم ها تنها هستند خب می خواهند باشند زیبایی شهر ما در مردمان به ظاهر میهمان نواز است. آخر ظاهرش بسیار میهمان نواز است باطنشان.... حداقل من نمی دانم . این جا جایی برای دختران هست برای پسران هم این گونه هست که به دنبال دخترانند رابطه محدود. عشق نامحدود....
-
محاکمه در خیابان
یکشنبه 15 فروردینماه سال 1389 19:37
قلبی که واسه خودش صدا نداره..می خوای واسه تو چه صدای داشته باشه؟! دختره همین جا با پسره حرفش شده بود میگفـت: غیرتو ناموس بازی داره دوباره مد میشه ما چیکار کنیم...؟: که از این مد نمی افتیم؟؟ ......................... پی نوشت> تکه کلام هایی از فیلم محاکمه درخیابان مسعودکیمیایی
-
فراق
جمعه 13 فروردینماه سال 1389 21:10
می گویم گریه زاری ذلت است می گویی دوری از او برایم لذت است می گویم عاشق شدی ای دوستم؟! می گویی فراق از همه بهتر است!!! پی نوشت> ناچاری مال دروغه.....
-
صبرت را سپاس..کنایه هایت را چه کنم؟
چهارشنبه 11 فروردینماه سال 1389 00:58
حرف هایت مانند سنگ میان گلوله برفی ست!! به نظر می رسد که شوخی می کنی اما: خیلی جدی ست! نقاب > مگر می شود شنیدو دم نزند؟! نقاب>> میلاد تهرانی چه شعری گفته است...
-
هنوز
یکشنبه 8 فروردینماه سال 1389 12:21
زیبا ترین هدیه عشق آن است که ما را می سوزاند تو را نمی دانم!! من سال هاست که می سوزم..نه از فراق تو نه از دوریت که دور بودنت مرا بیشتر به اوج می برد از خودی می سوزد که هنوز باورش نیست عاشق است. پی نوشت<< مخاطبم کس خاصی نیست حتی خودم
-
هراس
یکشنبه 8 فروردینماه سال 1389 01:53
نوشتن...........و هراس ترس از اینکه .............. .کلمات _ احساسات را محدود کنند. چند روزیست خالی ترین واژه ها را بکار می برم سکوتم را باور کن. پی نوشت> دلیل اینکه دیر به دیر آپ می کنم همین است.(سطر دو)
-
یادت هست؟
یکشنبه 23 اسفندماه سال 1388 22:17
خانه مادربزرگ یادت هست آن قهرو آشتی ها یادت هست آن بی قراری ها یادت هست شیطنت ها بیادت هست من خط کشیدنم به خاطراتم ... تو یادت هست؟
-
وجود داری؟
چهارشنبه 19 اسفندماه سال 1388 20:48
بزرگی می گوید: هیچ چیزی وجود ندارد اگر وجود داشته باشد: یا در زمانی به وجود آمده و یا ازلی(از اول ) بوده است. چیزی که ازلی است زمان آن را "محدود" می کند. و چیزی که زمان آن را محدود کند در "دسترس" نمی باشد. و چیزی که در دسترس نباشد "هیچ" است..... و هیچ وجود ندارد. بعد نوشت>> به نظرت...
-
چند نقطه ها
جمعه 30 بهمنماه سال 1388 14:13
داشتم فکر می کردم داشتم به این فکر می کردم داشتم به این فکر می کردم که داشتم به این فکر می کردم که چطوری داشتم به این فکر می کردم که چطوری میشه داشتم تکرار می کردم............ تکرار همین چندنقطه ها.... پی نوشت> گاهی نمیشه چندنقطه رو تعریف کرد......باید ادامش داد و جای خالیشو حس کرد.
-
رهایم کن..
یکشنبه 25 بهمنماه سال 1388 23:29
اگر در جست وجوی عشق به این جا رسیده ای... وقت آن است بدانی: عشق نه در من ... در دل من.. نه در دل ...در خود توست خودی را بناز که عاشقانه خود را می پرستتد. مرا رها کن ....خواهش می کنم.. مرا باور کن
-
سبز بمانید
چهارشنبه 21 بهمنماه سال 1388 11:04
صدای لغزش می شنوم شاید این آخرین گام هایست که برمی دارید! و شاید این اولین روزهایست که شروع می کنید ""مواظب باشید" آخرین فرصت اولین رخصت است
-
الکی.
شنبه 17 بهمنماه سال 1388 11:10
من فقط عاشق اینم........حرف قلبتو بدونم الکی بگم جدا شیم ...... تو بگی که نمی تونم من فقط عاشق اینم..........بگی از همه بیزاری دوسه روز پیدام نشه ..... تا ببینم چه حالی داری . . . من فقط عاشق اینم.......عمری از خدا بگیرم اینقدر زنده بودم....... تا بجای تو بمیــــــــــــــــــرم .............. پی نوشت>> با ترانه...
-
طلوع دیگر در راه است
چهارشنبه 14 بهمنماه سال 1388 10:30
مقتول...................قاتل معشوق.............عاشق قاتل گرفتار قصاص...........عاشق در انتظار وصال هر دو بی نصیب از آرامش خیال مقتول قربانی یک لحظه خروش.........معشوق به دنبال یک لحظه سکوت خروش......سکوت معنای یک عمر تنهایی در غروب آرزویم طلوع دیگر است
-
خوبه یا بد؟
سهشنبه 13 بهمنماه سال 1388 12:38
سلام دوستان آنقدر از عشق در این وبلاگ سخن گفتیم تا شاید ما هم عاشق شویم... ولی این دل به عدم وابستگی عادت بسیار دارد. می خواهم تغییری در مطالب دهم و از فاز عشقی خارج شوم. نظر شما چیست؟ خوبه؟
-
قلب شکسته
جمعه 9 بهمنماه سال 1388 19:08
بخدا باورتان دارم...... امروز که ""دوستت دارم"" گویی واژه ایست برای دوست داشتن ! باورت دارم و می دانم این من بودم که برچسب ابراز عشقم همیشه سبز رنگ بود.. .............. باورت دارم می دانی چرا؟ بزرگی می گفت: می دانی.... پزشکان که هیچ .. حتی ماموران بازیافت هم... از این قلب شکسته قطع امید کرده اند!
-
عزیزم
شنبه 3 بهمنماه سال 1388 23:32
بگذار در چشمانت خیره شوم و بگویم:: " عزیزم تلخ می دانم شیرینی این احساس را "
-
صدای آهسته
پنجشنبه 1 بهمنماه سال 1388 23:20
عشق را در دوکلمه خلاصه کردی ..... گفتی اغازیست برای آشنایمان هم اکنون سالهاست که با این آشنا بیگانه ام........ می گویی کدام آشنا..؟ >> " دوستت دارم "
-
عشق یک طرفه..و فاصله ها
دوشنبه 28 دیماه سال 1388 12:04
عشاق جوان را می ستایم .....در دنیایی که: گویی عشق به سان آن سیبی می ماند که یک طرفش کرم خورده است .......................... عشق را شروع کردم دل را رها کردم و امروز.....به خودی می گریم که آن را فنا کردم فاصله ای نیست میان یک آغاز تا پایان......من تنها پایانی را آغاز کردم.
-
تنهایی
یکشنبه 27 دیماه سال 1388 00:10
گفت: عاشق بودن رو براش معنی کنم گفتم: اینکه هیچ وقت خدا تنها نباشی بهم خیره شدو....گفت: خیلی تنهایی
-
یک سوال مهم از عاشقان
پنجشنبه 24 دیماه سال 1388 20:33
یه سوال مهم از تمامی عاشقان: بارها شنیده ام و حتما شنیده اید و دیده اید افرادی که عاشق هستند از معشوق خود چنان تعریف می کنند که گویی او ؛فرشته؛ و ملکه زیبای هاست. حال سوال من از تمامی شما عزیزان چه عاشق چه غیرعاشق این است که اگر همان گونه که می گویند معشوق انان "یکیست" و مظهر عشق مهربانی و پاکیست.... خب پس...
-
شرافت
یکشنبه 20 دیماه سال 1388 18:58
علم بهتر است یا ثروت ......؟! در دنیایی که مدرک گیران پول می خورند و پول گیران مدرک می دهند جایی برای انشاء های اول دبستان باقیست...؟! دوستان علم بهتر است یا ثروت....؟ پی نوشت: در این بین شرافت حرف اول را می زند
-
کودک همسایه
دوشنبه 7 دیماه سال 1388 21:44
این کودک همسایه شیرین است اما تلخ حرف می زند. دیروز بغلم کرد......امروز سلامم را هم پاسخگو نیست آری! این کودک همسایه است این کودک شاید..... عاشق است!!!
-
یکباردیگر...
یکشنبه 6 دیماه سال 1388 14:29
تنها یکبار دیگر.............. خدایا فقط یکبار دیگر ببخشای آنانی را که ما را می بخشند پی نوشت: ""می بخشند""> >یعنی>> می فروشند
-
با ارزش ترین
شنبه 5 دیماه سال 1388 19:58
گفت: چرا به چیزهایی دل می بندی که ارزششو ندارن؟؟ گفتم: تو با ارزش ترینی خوشحال شد..! ادامه دادم: آره؛ تو با ارزش ترینی............چون هیچ وقت خدا بهت دل نبستم
-
برعکس
شنبه 5 دیماه سال 1388 19:55
پسر عمو.....پسر عمو.... بله..! پسرعمو "تقارن" یعنی چی؟ اصلا دایره چندتا تقارن داره؟ گفتم: "بی نهایت.......... پسرعمو اونوقت " قرینه " چیه؟ من ..او را دوست ندارم چی؟ گفتم :من او را دوست ندارم پسرعمو آخه.. اون تورو خیلی دوست داره.....!! لبخند تلخی زدمو.....گفتم: آفرین.. قرینه یعنی همین یعنی...
-
هوای خوب
شنبه 5 دیماه سال 1388 19:54
مادرم کنار شومینه .... نشسته می گوید: هوا چه سرد است! پدرم نزدیکی پنجره .... ایستاده می گوید: هوا چه گرم است! و من میان هر دوی آنان: به اقتضای انسانیت می گویم:> "" هوا چه خوب است!!!
-
گریه
شنبه 5 دیماه سال 1388 19:54
کاش قادر بودم حداکثر یک دقیقه ...حداقل یک عمر.... در رویاهایت غرق شوم و لبخندی زنم بر آن ایده آل هایت که: گریه هایم را تداعی می کنند.
-
من دوم
شنبه 5 دیماه سال 1388 19:54
به من می گویند حقیقت همیشه همان چیزی نیست که می گویند به من بگویید: همیشه راست می گویید؟! ............................................. من از خلوت انسان ها می گریزم........هراسانم می ترسم خلوت آنان اولین جرقه تنهایم باشد
-
تفاوت فرهنگی
شنبه 5 دیماه سال 1388 19:52
این روزها سرما خوردگی بسیار شایع شده است..ما هم بی بهره نماندیم دکترم گفت :: باید استراحت کنی و کمتر استرس داشته باش دکترت گفت :: سرم تزریق کنید دوفرد فراسوی یک نو بیماری....یک عشق... به یک "درد مشترک" دچارند. هردو به یک شکل دچارند.... ولو به یک شکل فارق نمی شوند قدری برای درک کردن آماده باش:: تفاوت میان من...