می دانی دیگر هیچ هم مثل اوایل نیست
دیگر آن عشق نویس غمناک نیستم.........دیگر آن چرک نویس بی باک نیستم
می بینی دیگر قهوه تلخ دوست ندارم .........دیگر آن شب نشین دلپاک نیستم
من که هستم؟
تو می دانی این من ...من هم نیستم
او در دل من تنازی می کند...تلخه تلخمن هم لذت می برم...لذتی تلخ.
اخی...جالب بود
سلام صابر جونم خوبی؟واقعا که دیگه هیچی مثه قبل نیس
ممنون مریم جانواقعا یعنی اینقدر به چشم می زنه؟
سلام صابر جاندر گذر گاه زمان خمیه شب بازی دهربا همه تلخی و شیرینی خود میگذرندروزها میمیرند رنگها رنگ دگر میگیردو فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ دست نخورده به جا میماند. تغییر لازمه زندگی هست اگه بخوایم همیشه یه جور زندگی کنیم واسه خودمون هم تکراری میشیممرسی از این که همراه و همراز همیشگی من هستی
تشکر مینا جان.و.مثل همیشه اشعارت زیبا و بجاست
تو هم از منیت در اومدی؟
اره بدجور............
هیچ وقت هیچی مثل قبل نیست!اما.....چرا همش دوست داریم مثل قبل باشیم؟!! انگار همه ما آدم ها با سر داریم سقوط می کنیم، نه؟!!
رها جان کلا داریم بجای پیشرفت ....پسرفت می کنیمولی نه من نمی خوام به گذشته برگردم.....هیچگاه
سلام صابر عزیز...آدم همیشه در حال تغییره...حتی من هم کم کم تغییر میکنه و میشه یه من دیگه...عدم وجود تغییر=نابودی و فنا
او در دل من تنازی می کند...
تلخه تلخ
من هم لذت می برم...
لذتی تلخ.
اخی...جالب بود
سلام صابر جونم
خوبی؟
واقعا که دیگه هیچی مثه قبل نیس
ممنون مریم جان
واقعا یعنی اینقدر به چشم می زنه؟
سلام صابر جان
در گذر گاه زمان خمیه شب بازی دهر
با همه تلخی و شیرینی خود میگذرند
روزها میمیرند
رنگها رنگ دگر میگیرد
و فقط خاطره هاست
که چه شیرین و چه تلخ
دست نخورده به جا میماند.
تغییر لازمه زندگی هست اگه بخوایم همیشه یه جور زندگی کنیم واسه خودمون هم تکراری میشیم
مرسی از این که همراه و همراز همیشگی من هستی
تشکر مینا جان.و.
مثل همیشه اشعارت زیبا و بجاست
تو هم از منیت در اومدی؟
اره بدجور............
هیچ وقت هیچی مثل قبل نیست!
اما.....
چرا همش دوست داریم مثل قبل باشیم؟!!
انگار همه ما آدم ها با سر داریم سقوط می کنیم، نه؟!!
رها جان کلا داریم بجای پیشرفت ....پسرفت می کنیم
ولی نه من نمی خوام به گذشته برگردم.....هیچگاه
سلام صابر عزیز...
آدم همیشه در حال تغییره...
حتی من هم کم کم تغییر میکنه و میشه یه من دیگه...
عدم وجود تغییر=نابودی و فنا