بازم سلام.می بینم که قالب جمله های نظرات عوض شده( شایدم من تا حالا دقت نکرده بودم.!) ولی باحالن. احساسش که مطمئنا شیرینه ولی تلخیش وقتیه که به موندگاریش مطمئن نباشی. ولی این حس ناامیدی که به آدم القا میکنه واسه چیه؟
سلام نسیم جان...
سپاس فراوان بخاطر حضورت..اری همینک قالب نظرا رو تغییر دادم.ممنون
افرین درود بر شما... این حس نا امید کنندگیش به جهت هشداری که دارم به عاشق میدم.... در واقع جمله من در چند معنی خلاصه شده که یکیش در عکس مورد نظر قابل مشاهده هست منظورم این هست که نزدیکی و صمیمیت بیش از حد به معشوق علارغم احساس شیرینی که به عاشق میدهد اما گاهی در انتهای راه همین صمیمیت باعث تلخی کام او و جدایی می شود.
زندگی رسم خوشایندی است زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ پرشی دارد اندازه عشق زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یادمن و تو برود
زندگی جذبه دستی است که می چیند زندگی نوبر انجیر سیاه در دهان گس تابستان است زندگی بعد درخت است به چشم حشره زندگی تجربه شب پره در تاریکی است
زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد زندگی سوت قطاری است که درخواب پلی می پیچد زندگی دیدن یک باغچه از شیشه مسدود هواپیماست خبر رفتن موشک به فضا لمس تنهایی ماه فکر بوییدن گل در کره ای دیگر
زندگی شستن یک بشقاب است زندگی یافتن سکه دهشاهی در جوی خیابان است زندگی مجذور اینه است زندگی گل به توان ابدیت زندگی ضرب زمین در ضربان دل ما زندگی هندسه ساده و یکسان نفسهاست"
اومدم بهت بگم ... در عشق همیشه شیرینی و تلخی در جدالند و تقابل . زمانی که در کنارش باشی شیرین و تلخ ، زمانی که دور باشی و به یادش ، تلخ و شیرین ! دوست من آپم سر بزنی خوشحال میشم...
عاشقانه....
و عارفانه
سلام.چقدر تلخ و ناامیدانه!!!!!!!!!!!
خب نسیم جان.... تلخیش به همون شیرینی احساسشه....
نه؟؟؟؟؟
سلام
خیلی خوب بود نمیدونم چی بگم
فقط میگم خیلی عالی بود
راستی آپ هستم و منتظر
ممنون
چشم سر می زنم
بازم سلام.می بینم که قالب جمله های نظرات عوض شده( شایدم من تا حالا دقت نکرده بودم.!) ولی باحالن.
احساسش که مطمئنا شیرینه ولی تلخیش وقتیه که به موندگاریش مطمئن نباشی. ولی این حس ناامیدی که به آدم القا میکنه واسه چیه؟
سلام نسیم جان...
سپاس فراوان بخاطر حضورت..اری همینک قالب نظرا رو تغییر دادم.ممنون
افرین درود بر شما... این حس نا امید کنندگیش به جهت هشداری که دارم به عاشق میدم.... در واقع جمله من در چند معنی خلاصه شده که یکیش در عکس مورد نظر قابل مشاهده هست
منظورم این هست که نزدیکی و صمیمیت بیش از حد به معشوق علارغم احساس شیرینی که به عاشق میدهد اما گاهی در انتهای راه همین صمیمیت باعث تلخی کام او و جدایی می شود.
سلام
بهتون زیاد سر می زنم. چند باری هم همدردی گذاشتم...
مرسی که بازم بهم سر زدین
ممنون از لطف شما مهراز جان
ممنون بابت توضیحتون. درمورد تجربه شخصی ام ( البته دوستام) واقعا این مسئله رو لمس کردم ولی در مورد عاشق و معشوق نمی دونم.ممکنه.
سپاس از لطفت
دقیقا وقتی شعر رو خوندم لمس تنهایی ماه همین حس رو به من داد و باعث شد که بخوام اینجا بنویسمش ولی ...
برداشت خودم از شعر نوشته شد
من معمولا شعرهایی رو که میخونم یه برداشت خاص ازشون دارم این چند بیت هم برداشت من از یه شعر هست که اگه دوست داشته باشین کامل اون رو براتون میفرستم
این شعر واقعا زیباست با نظرتون موافقم
آری مینا گرامی........
بنده هم پی به زیبایی این شعر بردم...
ممنون میشم اگر زحمتی نیست کاملش را برایم بفرستید.. سپاس
سلام
این کامل اون شعر هست
زندگی رسم خوشایندی است
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ
پرشی دارد اندازه عشق
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یادمن و تو برود
زندگی جذبه دستی است که می چیند
زندگی نوبر انجیر سیاه در دهان گس تابستان است
زندگی بعد درخت است به چشم حشره
زندگی تجربه شب پره در تاریکی است
زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد
زندگی سوت قطاری است که درخواب پلی می پیچد
زندگی دیدن یک باغچه از شیشه مسدود هواپیماست
خبر رفتن موشک به فضا
لمس تنهایی ماه
فکر بوییدن گل در کره ای دیگر
زندگی شستن یک بشقاب است
زندگی یافتن سکه دهشاهی در جوی خیابان است
زندگی مجذور اینه است
زندگی گل به توان ابدیت
زندگی ضرب زمین در ضربان دل ما
زندگی هندسه ساده و یکسان نفسهاست"
ممنون...........مینا جان
بسیار زیبا بود
پایانش تلخ است
بستگی دارد که تلخی را به دهان چه کسی بسنجیم!
من عاشق هرچه تلخی ام!
نمی دانم که...........
سلام
آپ شد بلاگ به اسمان بگو
خوشحال میشم به دیدنم بیاین
چشم در اولین فرصت مزاحم می شوم
چرا تلخ...!
با یه داستان اپم
سلام صابر جان
اومدم بهت بگم ...
در عشق همیشه شیرینی و تلخی در جدالند و تقابل . زمانی که در کنارش باشی شیرین و تلخ ، زمانی که دور باشی و به یادش ، تلخ و شیرین !
دوست من آپم سر بزنی خوشحال میشم...
بله حق با شماست..
چشم در اولین فرصت سر می زنم
سلام
صفحح وبت واسه من وانمیشه
نمیدونم همش سفیده جرا
نکنه........ نه بابا
با اجازه
چرا دوست عزیز....
نکنه بازم مارو هک کردند... خدایا وبلاگ قبلی رو هک که..........
تقریبا نظرم با شما یکی هست با این تفاوت که من میگم این شعر بیشتر بیان کننده بازگشت برای جبران هست ولی بازگشتی که برای فرد مقابل دیگه مفهومی نداره
یه روز میای که خیلی دیره....بیان بی تفاوتی
می گی دیگه شدم پشیمون.... بیان بازگشت برای جبران
سهم من تو بازیه عشقت چی بود؟.....وجود سئوالهای بی جواب
عاقبت عشقت ببین با من چه کرد .....باز هم بیان بی تفاوتی فرد
اره این شعر از اوج فرد رو یکباره زمین میزنه و فکر رو به این سمت میکشه که گاهی برای جبران اتفاقی که میشده پیش نیاد خیلی زود دیر میشه
نمیدونم تا چه اندازه با من موافقی؟
البته من به خوب شنیدن هم اعتقاد دارم واسه همین هم شعر رو گذاشتم و هم اهنگ اون رو
بله استدلال خوبی ارائه دادید..... میشود بر رویش بحث کرد.
اما در مورد جبران نظرم با شما متفاوت هست...
دقت کنید به این شعر::
می گی دیگه شدم پشیمون...
عاقبت عشقت ببین با من چه کرد
...................
به نظرم در این جا شاعر حتی اجازه جبران رو به معشوق نمیده....و تنها داره از حالت گلایه و دلگیری خودش حرف میزنه..
حتی اگر معشوق برای جبران بیاد او قبولش نداره...
نظر شما چیه؟؟
دل من چند وقتیه کیسه بکس پره احساسه...
دیگه چته؟!؟
د،لامصب محکم تر بزن!
چه شده مهراز جان.خدا بد نیست.
چیزی شده؟؟؟
...
دل و دین و عقل وهوشم همه را به آب دادی
زکدام باده ساقی به من خراب دادی
دل عالمی ز جا شد چو نقاب بر گشودی
دو جهان به هم بر آمد چو به زلف تاب دادی
نقاب برگشودی..
ممنون مهراز جان... شعر خوبی بود بخصوص نقابش
سلام.
چون می دونستم خوشتون میاد نوشتم!!!
ماشالله چقدم طردار داریــــــــــــــن!
سلام مهراز گرامی و عزیز...
دست گلتان درد نکند.... استاد ما شاگرد شما هستیم... هر داریم از شماست
اااا این حرفا چیه آقا صابر؟
کلی خجالت کشیدم....!!!!
اختیار دارید.... واقعا می گویم.
من تنها می نویسم برای دل خودم... اما شما برای تمام دل ها می نویسید و این زیباست
حالا هی بگو من عاشق نیستم.
بابا رنگ رخساره نشان میدهد از سر درون ...
حتی اگه نقاب زده باشی باز هم پری رو تاب مستوری ندارد آقای عاشق.
نمی دانم.......................شما بهتر می دانید