یک سایکوز گــــــــــــــــــــذرا

می نویسم و می خونمتون؛چیزی که الان کم یابه!

یک سایکوز گــــــــــــــــــــذرا

می نویسم و می خونمتون؛چیزی که الان کم یابه!

اعتراض

شب......چای عطر دار......آهنگ وبلاگ......دل پر......نظرات.....بیکاری...... کم اشتهایی


و حتی شیرقهوه  آخرشب  هم


 دلیل یا انگیزه ای نبود برای آپدیت کردن و نوشتن


امروز قول دادم که دیگر قولی ندهم.


هرگز نفهمیدم چرا تو؟ 



استادی داشتیم می گفت::همه شما بیمار روانی هستید


به نشانه اعتراض سخنش را تکذیب کردم


بلافاصله گفت: هنوز نفمیده ای


 نفهمیده ای  که ابتدا اجازه می خواهند سپس سخن می گویند


حالا می دانم که چرا بی اجازه وارد دلم شده ای؟؟!



"" برای اعتراض ""

نظرات 2 + ارسال نظر
بغض گرفته جمعه 19 دی‌ماه سال 1393 ساعت 13:01 http://kebriya.blogfa.com/

همه نقاب دارن! چرا دیر این چهره ی منفور را دیدم که اینک حال مرا اینگونه کرده است ؟!!!!!!!!!!!حالم خوش نیست ! نقاب را دیگر نمی بینم .........چرا که دیگر امیدی حتی به دیدن دوباره ی انسانها ندارم ....انسان نمی بینم !!!!!!!!!!

باران جمعه 19 دی‌ماه سال 1393 ساعت 13:02 http://www.azamgoli.mihanblog.com

ســـــــلام
دوست بزگوار و صمیمی ممنون که همیشه به من لطف دارید
این مطلبتون هم واقعا جذاب و زیباست
برای شما آرزویموفقیت در تمام مراحل زندگی و درس و دانشگاه دارم
هر موقع وقت کردید به وبلاگ من هم سر ی بزنید
منتظر حضور گرمتون هستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد